مسافرت تبریز
برای مامان از طرف اداره یک دوره آموزشی و تفریحی پنج روزه گذاشتن تبریز و جلفا ... اولش تصمیم نداشتم ببرمت ولی اولین باری بود که از اول زندگیت تا الان میخواستم برای چند روز تنهات بزارم و نبینمت ... نمی دونستم عکس العملت چیه البته بابایی با کمال میل قبول کرد مسئولیت شما رو به عهده بگیره و مثل همیشه چیزی براتون کم نزاره ولی از اونجا که حس و غریزه مادری همیشه بر همه چیز غالبه .. من تصمیم خودم و گرفتم و در آخرین روزها تصمیم گرفتم و بلیط بگیرم و شما رو با خودم همراه کنم ... البته همکارم هم بود و اونم یک پسر هم سن شما داشت ... که توی مهد کودک هم با هم همکلاس بودین ... و میدونستم که تنها نیستی و خیال خودم هم راحت بود .. البته بعد از پایان مسافرت اونقدر خسته شده بودم که دیگه این نظر و نداشتم !!!
و اینم عکسهای یادگاری از تبریز ...
اینجا توی اتوبوسی است که همکارا رو می بردن بازدید ... تو کنار محمدماهان در ته اتوبوس در حال شیطونی
رفت و آمد با هواپیما بود و توی راه خوب بود اما برگشتی 4 ساعت تاخیر داشتیم و چه بر ما گذشت در فرودگاه
توی حیاط مهمانسرای تبریز با محمدماهان در حال بازی ..
هوا بسیار خوب بود حتی آفتابش هم گرم نبود و باد خنک داشت..
در حال جنگ سر ماشین ها با محمد ماهان...
اینجا هم رفته بودیم جلفا و شما مشغول بازی با ماشین برقی
دریاچه ائل گلی در تبریز که بسیار زیبا بود ...
اینجا هم رفته بودیم پارک ایل گلی و شما کلی بازی کردین
اینجا هم کنار مامان ...
در هر حال خوب بود خاطره جالبی برامون بود ... و اینکه اولین مسافرته دو نفری من و تو بود .. تنها بدون خانواده ..
تبریزم بسیار دیدنی بود و البته قشنگ و بسیار خوش آب و هوا ..
کبابهای تبریز و خیلی دوست داشتی ... امیدوارم بهت خوش گذشته باشه عشقم