اميرمحمداميرمحمد، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 4 روز سن داره

نفس مامانی و بابایی

مسافرت تبریز

1395/11/12 11:41
217 بازدید
اشتراک گذاری

برای مامان از طرف اداره یک دوره آموزشی و تفریحی پنج روزه گذاشتن تبریز و جلفا ... اولش تصمیم نداشتم ببرمت ولی اولین باری بود که از اول زندگیت تا الان میخواستم برای چند روز تنهات بزارم و نبینمت ... نمی دونستم عکس العملت چیه البته بابایی با کمال میل قبول کرد مسئولیت شما رو به عهده بگیره و مثل همیشه چیزی براتون کم نزاره ولی از اونجا که حس و غریزه مادری همیشه بر همه چیز غالبه .. من تصمیم خودم و گرفتم و در آخرین روزها تصمیم گرفتم و بلیط بگیرم و شما رو با خودم همراه کنم ... البته همکارم هم بود و اونم یک پسر هم سن شما داشت ... که توی مهد کودک هم با هم همکلاس بودین ... و میدونستم که تنها نیستی و خیال خودم هم راحت بود .. البته بعد از پایان مسافرت اونقدر خسته شده بودم که دیگه این نظر و نداشتم !!!خندونک

و اینم عکسهای یادگاری از تبریز ...

اینجا توی اتوبوسی است که همکارا رو می بردن بازدید ... تو کنار محمدماهان در ته اتوبوس در حال شیطونی چشمک

رفت و آمد با هواپیما بود و توی راه خوب بود اما برگشتی 4 ساعت تاخیر داشتیم و چه بر ما گذشت در فرودگاه

توی حیاط مهمانسرای تبریز با  محمدماهان در حال بازی ..

هوا بسیار خوب بود حتی آفتابش هم گرم نبود و باد خنک داشت..

در حال جنگ سر ماشین ها با محمد ماهان...

اینجا هم رفته بودیم جلفا و شما مشغول بازی با ماشین برقی

دریاچه ائل گلی در تبریز که بسیار زیبا بود ...

اینجا هم رفته بودیم پارک ایل گلی و شما کلی بازی کردین

اینجا هم کنار مامان ...

در هر حال خوب بود خاطره جالبی برامون بود ... و اینکه اولین مسافرته دو نفری من و تو بود .. تنها بدون خانواده ..

تبریزم بسیار دیدنی بود و البته قشنگ و بسیار خوش آب و هوا ..

کبابهای تبریز و خیلی دوست داشتی ... امیدوارم بهت خوش گذشته باشه عشقم

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)